در امتداد نور بود که پرنده بال گشود . در امتداد خطی از رستگاری ، کشیده بر حجم جوشان ظلمت . انسان بر شیار زمین خیره نجوا کرد : ممکن نیست . زمین به سرفه چشم بر هم نهاد. باد ، همچنان که بر تلی از غبار می پیچید گفت محال است . صخره رخ در سایه فرو کشید و گفت باورش سخت است . افق ، و تنها افق بود که با لبخندی عمیق به بیکران نگریست و گفت : اما پرنده دیگر بال گشوده است.
* دلا مگر ز کدامین پیاله ...؟
نصف النهار گمشده...برچسب : نویسنده : 1mr1364d بازدید : 69
برچسب : نویسنده : 1mr1364d بازدید : 79
من بی تو
تموم شده بودم
تو سرمو بریدی
حروم شده بودم
این آخریا همون شده بودم
که تو خواستی
جوون شده بودم!
معین زِد!
خنده هاتو دیده ام
نصف النهار گمشده...برچسب : نویسنده : 1mr1364d بازدید : 125
... رنج پیمای مرزهای بی وطنی
نصف النهار گمشده...برچسب : نویسنده : 1mr1364d بازدید : 84
برچسب : نویسنده : 1mr1364d بازدید : 98
برچسب : نویسنده : 1mr1364d بازدید : 123